رها جانرها جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

بهار زندگیم رها

مرواریدهای هفت و هشت

رهای قشنگم یک هفته ای هست که دوتا دندون دیگه از بالا برات جوونه زده ، یه کم از یه کم بیشتر اذیتت کرد مبارکت باشه رها جونم حالا دیگه هشت تا مروارید داری رها نازی.   ...
27 مهر 1393

دخترم واسه خودش خانومی شده!

رهاجونم نفس مامان شیرین عسل من سلام... خوبی دختر قشنگم ؟ رها جونی امروز و دیروز مامانی خودش تنهایی تو را آورده مهدکودک آخه بابا دیشب شیفت بود. صبح دختر کوچولوم با مامان بیدار شده اومده مهدکودک.... از خونه که بیرون میایم انقدر با کنجکاوی به اطراف نگاه میکنی با اینکه هنوز خوابالویی راستی الان دو روزه که فقط موقع جدا شدن از من گریه میکنی بعدش دیگه آروم میشی.خاله شیلا(مربی مهد) میگه دیگه کم کم داری عادت میکنی. دیروز عصر که اومدم دنبالت دیدم، کسری تو تاب بود توهو کنارش وایستاده بودی انگاری تابش میدادی الهی مامان قربونت بره رهای عزیزو نازم راستی اسم بچه های کلاستو برات می نویسم : کامیار بهداد کسری ستای...
27 مهر 1393

مهدکودک2

رها جونم سلام خوبی شیرین ترینم رهانازی الان مهدکودکی دختر گلم امروز دومین روزی هستش که قراره بطور کامل اونجا بمونی! البته از اولین روزی که رفتی یک فاصله نسبتاً طولانی افتاده،آخه بابایی یک هفته مرخصی داشت موند خونه پیش تو. رهاجونم صبح با گریه از من جدا شدی دخترم اومدم سرکار اشکام در اومد مامانی... رها خیلی دلم گرفته دلم برات یه ذره شده الهی من برات بمیرم تا الان دوبار زنگ زدم به مهدکودک، گفتن خوبی،ولی... نمیدونم شاید بخاطر اینکه من استرس نداشته باشم اینجوری میگن...... رها مامانی رو ببخش که تنهات گذاشته... خدا کنه زود به اونجا عادت کنی ...
14 مهر 1393
1